ویشتاسب. بشتاسف. گشتاسب. رجوع به گشتاسب و مزدیسنا و ادب پارسی و الوزراء الکتاب ص 6 و کامل ابن اثیر ج 1 ص 110، 117 و قفطی ص 13، 18 و ایران باستان ج 2 ص 956 و ج 3 ص 2571 شود
در اصطلاح حکمای قدیم ایرانیان، طالب معرفتی را گویند که به رهبرهای خردپسند یعنی دلایل عقلی تحصیل معارف کند که طریقۀحکما است و هرتاسب مرتاضی که به ریاضت و عبادت دل صافی کند و عارف شود و آن را تپاسبد یعنی صاحب ریاضت و عبادت خوانند. (آنندراج). فرهنگ دساتیری این لغت را بصورت سرداسب ضبط کرده و نوشته اهل فکر و نظر را گویند یعنی کسی که به فکر و اندیشه حقیقت اشیاء را دریافت. (فرهنگ دساتیری)
شیداسپ. رجوع به شیداسپ شود. نام پسر کی گشتاسب است برطبق روایت شاهنامه. توضیح اینکه در شاهنامه از چندین پسر کی گشتاسب که در جنگ تورانیان کشته شدند اسم برده شده است که هیچیک در یادگار زریران نیست و بر اساسی نمی نماید، و آن پسران بدین قرارند: اردشیر، شیرو، شیداسپ، نیوزار. (از یشتها، گزارش پورداود ج 2 ص 85)
در اوستا و پارسی باستان ویشتاسپه (یونانی اوستاسپس) مرکب از دو جزء ویشته بمعنی از کار افتاده یا ترسو و محجوب و جزء دوم اسپه همان اسپ است. جمعاً یعنی دارندۀ اسب از کار افتاده مورخان ایرانی و عرب نام او را ’بشتاسب’ و ’بشتاسف’ نیز ضبط کرده اند. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نام پادشاهی است معروف و او پدر اسفندیار روئین تن بود. گویند یکصدوشصت سال پادشاهی کرد و دین زردشت پذیرفت و چون زردشت کشته گردید بجای او منصوب شد و آیین زردشت را برپای داشت. (برهان). فردوسی نام دو پسر لهراسب را ذکر کرده، گشتاسب، زریر. در بندهش کتاب مذهبی مزدیسنا (پهلوی) فصل 31، بند 29، آمده: ’لهراسب، گشتاسب و زریر و برادران دیگر بوجود آمدند’. گشتاسب در اوستا ویشتاسپه ذکر شده (یعنی دارندۀ اسب چموش). همین کلمه نزد یونانیان هوستاسپس گردیده، مورخان ایرانی و عرب نام او را ’بشتاسب’ و ’بشتاسف’ نیز ضبط کرده اند. لهراسب چون از تاج و تخت چشم پوشید، طبق وعده قبلی سلطنت را به فرزند هنرمند خود تفویض کرد: چو گشتاسب را داد لهراسب تخت فرودآمد از تخت و بربست رخت. و گشتاسب از آن پس طبق گفتار بندهش، فصل 34 بند 7 و نیز به قول فردوسی 120 سال پادشاهی کرد اما لهراسب خود: به بلخ گزین شد بر آن ’نوبهار’ که یزدان پرستان آن روزگار مر آن خانه را داشتندی چنان که مر مکه را تازیان این زمان. (مزدیسنا تألیف محمد معین ص 323). یکی نام گشتاسب و دیگر زریر که زیر آوریدی سر نره شیر. فردوسی. تارک گشتاسب یافت افسر لهراسب زال همایون به تخت سام برآمد. خاقانی. رجوع به یسنا ص 105 و خرده اوستاص 31، 32، 40، 55، 60، 132، 224، 227، 228 و تاریخ سیستان ص 34 و تاریخ گزیده ص 65، 95، 98، 818 و یشتهای پورداود ج 2 ص 85، 87، 106، 157، 184، 207، 209، 214، 215، 219، 229، 248، 266، 273 و 330 و فهرست مزدیسنا تألیف محمد معین و سبک شناسی بهار ج 1 ص 4، 8، 9، 14، 36 و 118 و ج 2 و ص 24، 231 و 244 و فهرست فرهنگ ایران باستان شود