جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با هفدن

هفده

هفده
هفت به علاوۀ ده. هفتده. سبعهعشر. (یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا

هفدان

هفدان
دهی است از بخش حومه شهرستان اصفهان که 391 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چاه و محصول عمده اش غله، پنبه و میوه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

فدن

فدن
صبغ سرخ پیر (؟). (فهرست مخزن الادویه). رجوع به فدم شود، کوشک. (آنندراج). در منتهی الارب و اقرب الموارد این معنی ضبط نشده است
لغت نامه دهخدا

فدن

فدن
یکی از شاگردان سقراط. (یادداشت بخط مؤلف). فادو. از فیلسوفان یونان و از مردم مدینۀ الیس بود. در آخرین سالهان قرن پنجم قبل از میلاد به دنیا آمد و در جنگی که در سالهای 401 و 400 قبل از میلاد میان اسپارت و الیس درگرفت وی در آتن بود و در مکتب سقراط درس میخواند. با افلاطون همدرس بود و به همین سبب افلاطون یکی از رساله های خود را به نام او ’رسالۀ فدن’ خوانده است. پس از مرگ سقراط فدن (فادو) به الیس بازگشت. افکار و عقاید خاص او روشن نیست و از آثار افلاطون نیز مطلب جالب توجهی که نشانۀ اندیشه های خاص او باشد دستگیر نمیشود. نوشته های او نیز مانند رساله های افلاطون صورت مباحثه داشته است. (از دایرهالمعارف بریتانیکا). نام این شخص در کتب فارسی فادن، فدن و فاذن آمده است ولی ضبط آن در منابع اروپایی فادو است. رجوع به فاذن و فادن شود
لغت نامه دهخدا

هدن

هدن
فراخی و ارزانی سال. (منتهی الارب). خصب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا