جدول جو
جدول جو

معنی هخامنش

هخامنش(پسرانه)
دوستار اندیشه، نام جد کورش کبیر، در پارسی باستان مرکب از هخا (دوست و یار) + منش (فهم و شعور)، نام سر سلسله خاندان هخامنشی
تصویری از هخامنش
تصویر هخامنش
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با هخامنش

هخامنش

هخامنش
یا هخامنیش، در پارسی باستان مرکب از دو جزء است. جزء اول هخی به معنی دوست و یار و جزء دوم منیش ازمنه به معنی حس باطنی، فهم و شعور و اندیشیدن و جمعاً به معنی ’دوست منش’ است. وی سر دودمان سلسلۀ هخامنشی و جد اعلای کورش و داریوش است. (از حاشیۀ برهان چ معین). وی بزرگ خاندان خود و از مشاهیر فارس بوده اما به سلطنت نرسیده و نخستین کسی که از خانوادۀ او به حکومت فارس رسید فرزند او چش پش اول بود. (از ایران باستان پیرنیاج 1 ص 426 ببعد). رجوع به هخامنشی و هخامنشیان شود
لغت نامه دهخدا

هخامنشی

هخامنشی
از خاندان هخامنش مثلاً پادشاه هخامنشی، مربوط به سلسلۀ هخامنشی مثلاً سربازان هخامنشی
هخامنشی
فرهنگ فارسی عمید

هخامنشی

هخامنشی
منسوب به هخامنش. ازخاندان هخامنش، مربوط بسلسله هخامنشی: (هنر هخامنشی)
هخامنشی
فرهنگ لغت هوشیار

هخامنشی

هخامنشی
منسوب به هخامنش سردودمان شاهنشاهان پارس. رجوع به هخامنش شود
لغت نامه دهخدا

گدامنش

گدامنش
آنکه طبیعه گدا باشد گدامنش گدا صفت: گدا طبع اگر در تموز آب حیوان بدستت دهد جورسقا نیرزد. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار

خامنوش

خامنوش
خورندۀ شراب غیرمعطر، (شرفنامۀ منیری)، کسی که پیوسته شراب تازه و نارسیده نوشد، (ناظم الاطباء)، خورندۀ شراب، (آنندراج)، فعل امر است از خام نوشیدن، (شرفنامۀ منیری) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا