معنی ورگیر
- ورگیر(پسرانه)
- مترجم (نگارش کردی: وهرگ)
واژههای مرتبط با ورگیر
ورزیر
- ورزیر
- برزگر (نگارش کردی: وهرزر)
برگیر
- برگیر
- مضاف الیه
درگیر
- درگیر
- دچار، گرفتار، درگیرنده
دورگیر
- دورگیر
- تسخیر کننده آفاق
خرگیر
- خرگیر
- گرفتن خر مقیدکردن الاغ
واگیر
- واگیر
- ویژگی بیماری که از یکی به دیگری سرایت می کند
گرگیر
- گرگیر
- شاهی آبی: سپندان و گندنا و پیاز و سیر و سداب و گرگیر وسپند و ترب و باتنگان
گورگیر
- گورگیر
- آنکه صید گور (خر) کند: گوری الحق دونده بود و جوان گورگیر از پسش چو شیر دوان. (هفت پیکر)
واگیر
- واگیر
- سرایت کننده، ساری، مسری
