معنی ورزیر
- ورزیر(پسرانه)
- برزگر (نگارش کردی: وهرزر)
واژههای مرتبط با ورزیر
ورگیر
- ورگیر
- مترجم (نگارش کردی: وهرگ)
ورزیار
- ورزیار
- برزگر (نگارش کردی: وهرزیار)
ترزیر
- ترزیر
- کارکرد آسان کار به دلخواه، پرداز (صیقل صیقل زدن)
سرزیر
- سرزیر
- آنچه که دارای نشیب است سطح مایل سراشیب مقابل سر بالا، رو بپایین با نشیب
ورزگر
- ورزگر
- کشاورز، کشتکار، دهقان
بَرزِگَر، زارِع، فَلّاح، بَرزکار، بَزرکار، بَرزیگَر، بَرزه گَر، گیاه کار، حَرّاث، حارِث، بازیار، کَدیوَر، وَرزِگار، وَرزِکار، وَرزه، وَرزی، کِشوَرز، واستِریوش، کِشتبان
ارزیر
- ارزیر
- قَلع، فلزی نرم و نقره ای رنگ که قابل تورق و سخت تر از سرب است و در دمای ۲۳۱ درجه سانتی گراد ذوب می شود و خالص آن در طبیعت پیدا نمی شود و همیشه مرکب با اکسیژن و گوگرد است، برای ساختن قاشق و چنگال و چیزهای دیگر و سفید کردن ظرفهای مسی به کار می رود، با بسیاری از فلزات نیز ترکیب می شود و آلیاژ می دهد، رَصاص، اَرزیز
سرزیر
- سرزیر
- سرازیر، دارای سراشیبی، سرنگون، مقابلِ سربالا، رو به پایین
ورزگر
- ورزگر
- برزگر زارع کشاورز: زشاهانی ارپیشه ورگوهری پدر ورزگرداری از لشکری. (گرشا)
ورزگر
- ورزگر
- برزگر
