جدول جو
جدول جو

معنی نگاربسته

نگاربسته(دخترانه)
نقشی که زنان با حنا بر دست و پای خود می بندند
تصویری از نگاربسته
تصویر نگاربسته
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با نگاربسته

نگاربسته

نگاربسته
خضاب کرده. حنا بر دست و پای بسته، کنایه از معشوق. (از غیاث اللغات) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

نگار بستن

نگار بستن
ناخن نگارین کردن. حنا بر دست بستن. خضاب کردن. حنا بستن: اما جهان پیر نوعروس وار به گلغونۀ عدل ماآراسته و خود را نگار بسته است. (تاریخ طبرستان)
لغت نامه دهخدا

نظربسته

نظربسته
نابینا:
شد آورد شاه نظربسته را
مهی از دم اژدها رسته را.
نظامی
لغت نامه دهخدا

نارسته

نارسته
نجات نیافته رها نشده مقابل رسته. نروییده نمو ناکرده مقابل رسته
نارسته
فرهنگ لغت هوشیار

نابسته

نابسته
نبسته، بسته نشده، زخمی که بسته نشده و مرهم برآن ننهاده اند، تن پیلتن راچنان خسته دید همه خستگیهاش نابسته دید. (شا)، آزاد، نامقید، مقابل گرفتار، اسیر، جمع نابستگان، وزان زاری و ناله خستگان ببند اندر آیند نابستگان. (شا) مقابل بسته
فرهنگ لغت هوشیار

نابسته

نابسته
نبسته، زخمی که آن را نبسته و مرهم بر وی نگذاشته باشند. (ناظم الاطباء) :
تن پیلتن را چنان خسته دید
همه خستگیهاش نابسته دید.
فردوسی.
، آزاد. نامقید. آنکه گرفتار نشده است. مقابل بسته به معنی اسیر و گرفتار:
وزان زاری و نالۀ خستگان
ببند اندرآیند نابستگان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

نارسته

نارسته
نروئیده. نبالیده. نموناکرده. (ناظم الاطباء) :
بگذر ز شر اگر نبود خیری
نارسته به ز خار بود رسته.
ناصرخسرو.
مرغ پرنارسته چون پران شود
لقمۀ هر گربۀ دران شود.
مولوی
لغت نامه دهخدا