معنی مهرنوش
- مهرنوش(دخترانه)
- خورشید جاویدان، شنونده محبت، یکی از پسران اسفندیار که بدست فرامرز کشته شد، نام یکی از چهار پسر اسفندیار پسر گشتاسپ پادشاه کیانی
واژههای مرتبط با مهرنوش
مهرنوش
- مهرنوش
- نام یکی از پسران اسفندیارکه به دست فرامرز در جنگ زابل کشته شد:
یکی نام بهمن یکی مهرنوش
سوم آذرافروز گرد بهوش.
فردوسی
شهرنوش
- شهرنوش
- شیرینی شهر، مرکب از شهر+ نوش (عسل) یا نوش از مصدر نوشیدن (نیوشیدن)
شهرنوش
- شهرنوش
- ابن هزاراسف. از حمکرانان رویان و رستمدار سلسلۀ بادوسپان ملوک طبرستان معروف به گاوباره (510- 523 هَ. ق.). رجوع به التدوین و حبیب السیر چ تهران ص 103 و سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 26، 145 شود
شهرنوش
- شهرنوش
- پسر هزار اسب
مهروش
- مهروش
- مانند خورشید
دارنوش
- دارنوش
- نام یکی از وزیران بخت نصر
سحرنوش
- سحرنوش
- سحر (عربی) + نوش (فارسی)، دوستدار سحر و روشنایی، صبوحی کننده
وه نوش
- وه نوش
- بهنوش، مرکب از به (بهتر یا خوب) + نوش (عسل)
مهرنسا
- مهرنسا
- نورانی ترین زن در میان زنان، مهر (فارسی) + نسا (عربی)، نام همسر فتحعلی شاه قاجار
