معنی مهراوه - فرهنگ نامهای ایرانی
معنی مهراوه
- مهراوه(دخترانه)
- مرکب از مهر (محبت یا خورشید) + اوه (پسوند شباهت)
تصویر مهراوه
فرهنگ نامهای ایرانی
واژههای مرتبط با مهراوه
مهیاوه
- مهیاوه
- مهیوه. ماهیابه. ماهیاوه. نانخورشی که بیشتر مردم لار از ماهی ریزه کوچک در آفتاب ترتیب دهند و خورند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
هراوه
- هراوه
- چوب دستی گنده. ج، هَراوی ̍، هُری، هِری ّ. (منتهی الارب). عصا یا چوب دستی ضخیم چون دستۀ تبر و کلنگ. ج، هراوی، هَری، هِری ّ. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
مهاوه
- مهاوه
- آبناک گردیدن: مَهُوَ السمن، آبناک گردید روغن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). آبناک گردیدن شیر یا مسکه. (آنندراج). بسیارآب و تنک شدن شیر. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
مهرنوش
- مهرنوش
- خورشید جاویدان، شنونده محبت، یکی از پسران اسفندیار که بدست فرامرز کشته شد، نام یکی از چهار پسر اسفندیار پسر گشتاسپ پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی