جدول جو
جدول جو

معنی ماه سیما

ماه سیما(دخترانه)
ماه (فارسی) + سیما (عربی) آنکه سیما و چهره او چون ماه زیباست
تصویری از ماه سیما
تصویر ماه سیما
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با ماه سیما

ماه سیما

ماه سیما
ماه طلعت، آن که سیمای وی مانند ماه باشد، (ناظم الاطباء)، از اسمای محبوب است، (آنندراج)، مه سیما، ماهرخ، ماهرو، ماهروی، ماه چهره:
ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست
سهی قدان سیه چشم ماه سیما را،
حافظ،
به چشم کرده ام ابروی ماه سیمایی
خیال سبزخطی نقش بسته ام جایی،
حافظ،
عبارات مهذبش چون وصال دلبران ماه سیما، (حبیب السیر ص 123)،
دل روشن زهم پاشید آخر چشم صائب را
کتان کی پردۀ آن ماه سیما می تواند شد،
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

ماه سیام

ماه سیام
ماهی را گویند که مقنع به سحر و شعبده تا مدت چهار ماه هرشب از چاهی که پایین کوه سیام بود برمی آورد و چهار فرسخ در چهار فرسخ روشنایی می داد، گویند جزو اعظم آن سیماب بود. (برهان). ماهی را گویند که مقنع به شعبده در نخشب ساخته بودکه هرشب ازچاه طلوع می کرد و سیام نام کوه نخشب است. (آنندراج). ماه مقنع. ماه نخشب. ماه نسف. ماه کش. ماه کاشغر. ماه مزور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
نه ماه سیامی نه ماه فلک
که اینت غلام است و آن پیشکار.
رودکی (از فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا

مه سیما

مه سیما
ماه سیما. که دارای سیمایی چون ماه است. با سیمایی بسان ماه زیبا:
آفتاب فتح را هر دم طلوعی میدهد
از کلاه خسروی رخسار مه سیمای تو.
حافظ
لغت نامه دهخدا

ماه صیام

ماه صیام
ماهِ رَمَضان، ماه نهم سال قمری، شَهرُ الصَبر، ماهِ مُبارَک، شَهرُ الصَوم، رَمَضان، رَمَضانِ المُبارَک، ماهِ روزِه
ماه صیام
فرهنگ فارسی عمید

راه پیما

راه پیما
آنکه به راهی می رود، رونده، مسافر، تندرو، کنایه از اسب یا استر تندرو
راه پیما
فرهنگ فارسی عمید