لیالی لیالی جَمعِ واژۀ لیل. او هو جمع لیلاه و هی اصل اللیل. (منتهی الارب). شبها: تا به چشم شه نماید خوب روی روزگار از لیالی بر رخ ایام زلف و خال باد. سوزنی. ، جَمعِ واژۀ لیله، جَمعِ واژۀ لیلی، نام زنی. (منتهی الارب) لغت نامه دهخدا
خیالی خیالی پنداری گذرا منسوب به خیال از روی خیال: امر خیالی، تصوری وهمی موهوم، نا پایدار فرهنگ لغت هوشیار
لی لی لی لی بازیی است باین طریق که یک پارا بالا نگهدارنه و با پای دیگر راه روند تعتاب فرهنگ لغت هوشیار