جدول جو
جدول جو

معنی کی آذر

کی آذر(پسرانه)
مرکب از کی (پادشاه) + آذر (آتش)، نام یکی از مفسران اوستا در زمان ساسانیان
تصویری از کی آذر
تصویر کی آذر
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با کی آذر

قی آور

قی آور
ویژگی هر چیزی که خوردن آن موجب استفراغ شود، کنایه از کریه، نفرت انگیز
قی آور
فرهنگ فارسی عمید

قی آور

قی آور
هراشا هراش آور هر ماده ای که خوردن یا استنشاق و یا تزریقش موجب استفراغ شود از قبیل محلول پرمنگنات پتاسیم و محلول سولفات مس و ریشه خربزه و تخم ترب سیاه و غیره مقییء
فرهنگ لغت هوشیار

بی آور

بی آور
بی همال. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا). بی چون. بی مانند. بی همال:
در کفایت بی نظیری در مروت بی بدیل
در سخاوت بی همالی در سخن بی آوری.
سوزنی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
و رجوع به ’آور’ شود
لغت نامه دهخدا

بی گذر

بی گذر
مُرَکَّب اَز: بی + گذر، بی مجرایی که از آن بگذرد. بدون شاهراه که جهتی معین برای گذشتن ندارد، بدبخت، بی نصیب. بی بهره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

کیرآور

کیرآور
دارای جای بزرگ و وسعت زیاد. کیرآورد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا

کین آور

کین آور
بهادر. غضبناک و جنگجو. (ناظم الاطباء). جنگاور. جنگجو. رزم آور:
و دیگر از ایران زمین هرچه هست
که آن شهرها را تو داری به دست
بپردازی و خود به توران شوی
ز جنگ و ز کین آوران بغنوی.
فردوسی.
ستاره شناسان و دین آوران
سواران جنگی و کین آوران.
فردوسی.
به چین و به ماچین نمانم سوار
نه کین آوری از در کارزار.
فردوسی.
نه شمشیر کین آوران کند بود
که کین آوری زَاختر تند بود.
سعدی.
رجوع به مدخل بعد شود، انتقامجو:
به سلم و به تور آگهی تاختند
که کین آوران جنگ برساختند.
فردوسی.
رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا