معنی صبح چهره صبح چهره(دخترانه) صبح (عربی) + چهره (فارسی) آنکه چهره ای سپید چون صبح دارد تصویر صبح چهره فرهنگ نامهای ایرانی
صبح چهر صبح چهر صبح چهره، صبح (عربی) + چهره (فارسی)، آنکه چهره ای سپید چون صبح دارد فرهنگ نامهای ایرانی
صبح چیده صبح چیده ببامدادان از بوته یا درخت چیده. بسیار تازه. و آن بیشتر در مورد خیار استعمال شود: صبح چیده دارم خیار لغت نامه دهخدا
بت چهره بت چهره که صورت چون بت دارد. بت روی. خوبروی. زیبا: او تکیه زده بر چمن باغ و پیش او آزادگان نشسته و بت چهرگان بپای. فرخی. بت چهرگان چابک چونانکه زلفشان باشد همیشه بر سمن ساده مشکسای. فرخی لغت نامه دهخدا