معنی شیرین جهان
- شیرین جهان(دخترانه)
- مرکب از شیرین (مطبوع، دلنشین) + جهان، نام دختر فتحعلی شاه قاجار
واژههای مرتبط با شیرین جهان
شیرین دهان
- شیرین دهان
- آن که در دهان وی حلاوت باشد، آن که دهانش زیبا باشد، آنکه با حلاوت سخن گوید
شیرین زبان
- شیرین زبان
- کسی که گفتار وی خوش آینده باشد، نطاق، زبان آور، سخنور
شیرین جمال
- شیرین جمال
- خوشگل مانند شیرین
شیرین بیان
- شیرین بیان
- آنکه خوش و دلنشین تکلم کند گیاهی خوشبو و معطر که سائیدء ریشه آن برای دردهای معده ای مفید باشد و 04 برابر شکر شیرینی دارد
شیرین زبان
- شیرین زبان
- کسی که گفتارش شیرین و خوش آیند است، خوش سخن، بلیغ، فصیح
شیرین بیان
- شیرین بیان
- گیاهی است علفی و پایا از تیره سبزی آساها. رنگ گل هایش مایل به آبی. ریشه و ساقه آن مصرف دارویی دارد
شیرین بیان
- شیرین بیان
- گیاهی علفی پایا با شاخه های بلند وگل های زرد یا کبودرنگ که بلندیش به یک متر می رسد و در ریشۀ آن غده هایی سیاه تولید می شود که دو نوع شیرین و تلخ است و نوع شیرین آن در طب به کار می رود، سوس، مهک
شیرین جواب
- شیرین جواب
- که پاسخی خوش و شیرین گوید. (یادداشت مؤلف) :
کمال حسن رویت را مخالف نیست جز خویت
دریغا آن لب شیرین اگر شیرین جوابستی.
سعدی
شیرین جمال
- شیرین جمال
- خوشگل مانند شیرین. (ناظم الاطباء)