جدول جو
جدول جو

معنی شهمردان

شهمردان(پسرانه)
نام پسر ابولخیر، اخترشناس و ریاضیدان ایرانی
تصویری از شهمردان
تصویر شهمردان
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با شهمردان

شهمردان

شهمردان
ابن ابوالخیر رازی. از علمای ریاضی و طبیعی. او راست کتاب البدایع به عربی در علم نجوم و کتاب نزهت نامۀ علائی مشتمل بر دوازده مقاله و مقدمه و خاتمه در علوم مختلفه بفارسی که پس از 477 هجری قمری بنام عضدالدین علاءالدوله و جمال المله خاص بک ابوکالیجار گرشاسف حسام امیرالمؤمنین کرده و کتاب روضهالمنجمین که بسال 466 هجری قمری بنام حکیم علی بن ابراهیم نوشته و کتابی دیگر بنام شش فصل دارد. وی معاصر حکیم عمر خیام و وفات او پس از 466 است. (از یادداشت مؤلف). رجوع به سبک شناسی ج 2 ص 52، 53 و159 و شرح حال رودکی ص 27 و فرهنگ فارسی معین شود
ابومنصور پارسی. وزیر امیر بصره، پسرکالیجار دیلمی، ملک پارس و از مردم قرن پنجم هجری. رجوع به سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 114 شود
لغت نامه دهخدا

شه مردان

شه مردان
مردانشاه، شه ِ مردان، شاه مردان. رجوع به شاه مردان شود
لغت نامه دهخدا

شهرگردان

شهرگردان
ویژگی محکومی که او را در شهر می گردانند تا رسوا شود
شهرگردان
فرهنگ فارسی عمید

چلمردان

چلمردان
پارچۀ چرمی زیر قلتاغ زین. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا

شیمیدان

شیمیدان
شیمی داننده، عالم و متبحر در علم شیمی، آنکه دانش شیمی دارد، شیمیست، (یادداشت مؤلف)، رجوع به شیمی شود
لغت نامه دهخدا

شهرمیان

شهرمیان
قریه ای است پنج فرسنگ و نیمی میانۀ شمال و مشرق آسپاس به فارس. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا