جدول جو
جدول جو

معنی شاه برزین

شاه برزین(پسرانه)
نام شخصی در وندیدا (بخشی از اوستا)
تصویری از شاه برزین
تصویر شاه برزین
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با شاه برزین

رام برزین

رام برزین
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان و مشاوران درگاه خسروپرویز پادشاه ساسانی
رام برزین
فرهنگ نامهای ایرانی

شاخ برزدن

شاخ برزدن
شاخه بر زدن. شاخه درآوردن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

شاه برقان

شاه برقان
مصحف شابرقان و بمعنی پولاد و معدنی باشد. رجوع به شابرقان و شابرن و شابورق و شابورقان و شابورگان و شابورن شود
لغت نامه دهخدا

رام برزین

رام برزین
نام آتشکده ای. (آنندراج) (انجمن آرا) (برهان) (منتخب اللغات). نام یکی از آتشکده های قدیم ایران:
برآن نامه بر مهر زرین نهاد
بر موبد رام برزین نهاد.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 238)
لغت نامه دهخدا

رام برزین

رام برزین
نام سرداری. نگهبان مرز مداین بعهد خسرو اول انوشیروان. نوشزاد فرزند انوشیروان هنگام بیماری پدر فتنه آغاز میکند، نوشیروان به رام برزین نامه می نویسد که سپاهی بیاراید و آن فتنه را فرونشاند و نوشزاد را دستگیر سازد:
نهادند بر نامه بر مهر شاه
فرستاده برگشت پویان براه
چو از ره سوی رام برزین رسید
بگفت آنچه از شاه کسری شنید
چو این گفته شد نامه او را بداد
بفرمان که فرمود با نوشزاد
سپه کردن و جنگ را ساختن
وز آزرم او مغز پرداختن
چون آن نامه برخواند مرد کهن
شنید از فرستاده چندی سخن
بدانگه که خیزد خروش خروس
ز درگاه برخاست آوای کوس
سپاهی بزرگ از مداین برفت
بشد رام برزین سوی جنگ تفت
و از آن سوی:
برآمد خروش از در نوشزاد
بجنبید لشکر چو دریا ز باد
چو گرد سپه رام برزین بدید
بزد نای رویین و صف برکشید
سرانجام در این جنگ نوشزاد کشته میشود:
همه رزمگه گشت ازو پرخروش
دل رام برزین پر از درد و جوش.
(از شاهنامه چ بروخیم ص 2361- 2366)
یکی از مشاهیر ایران قدیم و از معاصران خسرو پرویز، وی حامل منشوری از شاه برای شاپور بوده است:
بمنشور بر مهر زرین نهاد
یکی در کف رام برزین نهاد.
فردوسی.
بفرمود تا سوی شاپور برد
پرستنده و خلعت او را سپرد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

شاه بازی

شاه بازی
حالت و کیفیت شاهباز، بازی کودکان که یکی شاه و یکی وزیر و یکی میراخور ویکی مقصر بود، (یادداشت مؤلف)، بازی شاه و وزیر، چیره دستی و تسلط، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا