جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سیفور

سیفور

سیفور
پارچۀ ابریشمی لطیف مانند دیبا و اطلس، برای مِثال چون روز سپید روی بنمود / سیفور سیاه شد زراندود (نظامی۳ - ۴۵۹)
سیفور
فرهنگ فارسی عمید

سیفور

سیفور
بافتۀ ابریشمی بسیارلطیف. (برهان) (آنندراج) (جهانگیری). جامه ای است ابریشمی. (فرهنگ رشیدی) :
کناغ چندضعیفی بخون دل بتند
بجمع آری کاین اطلس است و آن سیفور.
ظهیرالدین فاریابی.
زمین فرش سیفور چون درنوشت
برآورد سر صبح با تیغ و طشت.
نظامی.
ستاده ملک زیر زرین درفش
ز سیفور بر تن قبای بنفش.
نظامی.
زر و زیور آرند خروارها
ز سیفور و اطلس شتر بارها.
نظامی
لغت نامه دهخدا

سیفون

سیفون
فرانسوی زانویی لوله خمیده ای به شکل زانو که برای خالی کردن مایعات و جلوگیری از تصاعد گازهای داخلی منابع عفونی (مستراح و غیره) به کار برند
فرهنگ لغت هوشیار