سمن پیکر. (ناظم الاطباء). چهره او در سپیدی چون گل یاسمن است: دمید خط ز بناگوش آن سمن سیما غریب شامی از این صبحگاه پیدا شد. صائب. بناگوش تو ای ترک سمن سیمای سیمین تن سمن را خاک زد در چشم و گل را چاک پیراهن. احمد بن مؤید سمرقندی
سمن بر. (ناظم الاطباء) : او سمن سینه و نوشین لب و شیرین سخن است مشتری عارض و خورشیدرخ و زهره لقاست. فرخی. چون سمن سینه زین سخن پرداخت شه در آغوش خویش جایش ساخت. نظامی. زنان سمن سینۀ سیم ساق بهر کار با او کنند اتفاق. نظامی