جدول جو
جدول جو

معنی سمن چهره

سمن چهره(دخترانه)
آنکه چهره ای سفید و لطیف چون سمن دارد
تصویری از سمن چهره
تصویر سمن چهره
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با سمن چهره

سمن چهره

سمن چهره
سمن پیکر. (ناظم الاطباء) :
از آواز ابریشم و بانگ نای
سمن چهرگان پیش خسرو بپای.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

چمن چهر

چمن چهر
ظاهراً کنایه از زیبارخی است که چهره ای چون چهر باغ و بستان رنگین و شکفته و باطراوت دارد:
دگر باره جهاندار از سر مهر
به گلرخ گفت کای سرو چمن چهر.
نظامی (خسرو و شیرین چ وحید ص 311).
رجوع به چمن شود
لغت نامه دهخدا

مه چهره

مه چهره
ماه چهره. با رخساری چون ماه. زیباروی:
بدو گفتم که ای مه چهره مگذار
که از گلزار تو ریحان برآید.
عطار.
بگیر طرۀ مه چهره ای و قصه مخوان
که سعد و نحس ز تأثیر زهره و زحل است.
حافظ
لغت نامه دهخدا