جدول جو
جدول جو

معنی سپنتامن

سپنتامن(پسرانه)
مخفف سپیتامان، نام خانوادگی زرتشت، نام سرداری ایرانی
تصویری از سپنتامن
تصویر سپنتامن
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با سپنتامن

سپنتمان

سپنتمان
نام خانوادۀ زردشت. (یادداشت مؤلف). رجوع به مزدیسنا و... تألیف معین ص 4، 92، 127، 312، 313، 416 و رجوع به زردشت یا زرتشت و رجوع به اسپنتمان و اسپیتمان شود
لغت نامه دهخدا

اسپیتامن

اسپیتامن
صورتی از سپیتمان، لقب خانوادگی زرتشت، نام سردار ایرانی در زمان اسکندر مقدونی
اسپیتامن
فرهنگ نامهای ایرانی

سپیتمان

سپیتمان
مرکب است از سپیت (در پهلوی) و مان از ادات اتصاف یعنی دارندۀ سپیدی و دارندۀ لکه های سپید. (مزدیسنا و... تألیف معین ص 112). نام جد نهم زرتشت است و سپتیمه و سپیتامان و سپنتمان خوانده میشود. رجوع به اسپنتمان و اسفنتمان و زردشت، و مزدیسنا و... تألیف معین شود
لغت نامه دهخدا

سپی تامن

سپی تامن
سردار ایرانی که دختر او را سلکوس سردار اسکندر بزنی گرفت. سلسلۀ سلوکی از این خانواده میباشند. رجوع به ایران باستان ص 1693، 1696، 1697، 1698، 1703، 1706، 1710، 1711، 1718، 1724، 1725، 1883، 2054 شود
لغت نامه دهخدا

سپندان

سپندان
گیاهی است از تیره صلیبیان که به طور خودرو در مناطق مرطوب و کنار جویها در اکثر نقاط ایران میروید. گلهایش کوچک و زرد رنگ و میوه اش خورجینک است و محتوی یک یا دو دانه است خدل فارسی حرف السطوح خردل صحرایی، تخم اسفند. یا سپندان خرد. تخم خردل. یا سپندان سرخ. تخم تره تیزک
فرهنگ لغت هوشیار

سپستان

سپستان
میوه ای است بقدر آلوی کوچک و در درون آن شیره ای باشد لزج و بیمزه، آنرا در دواها بکار برند و گرم و تر است و برای سرفه و ا مراض ریوی بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار

سپستان

سپستان
درختی گرمسیری با برگ های گرد و نوک تیز و گل های سفید خوشه ای و خوش بو، میوۀ این گیاه بیضی شکل، زرد رنگ و دارای شیرۀ لزج و بی مزه است که پس از خشک شدن سیاه رنگ می شود و در طب سنتی برای معالجۀ بیماری های ریوی به کار می رود
مادۀ چسبناکی که از میوۀ سپستان به دست می آید، مَویزِه، مَویزَک عَسَلی، مَویزَج عَسَلی، داروَش، دارواش، دِبق، شیرینَک، سَگ پِستان، سَنگ پِستان
سپستان
فرهنگ فارسی عمید