نام نوایی و لحنی باشداز موسیقی. (برهان) (آنندراج) (رشیدی) : چون سبزه بهار بود نای عندلیب چون بند شهریار بود صوت طیطوی. منوچهری. بر سبزه بهار نشینی و مطربت بر سبزه بهارزند سبزه بهار. منوچهری. دستانهای چنگش سبزه بهار باشد نوروز کیقبادی وآزادوار باشد. منوچهری. خرمتر از بهار و سراید بزیر و بم گه کینۀ سیاوش و گه سبزه بهار. ازرقی
گل از نو شکفته. (ناظم الاطباء) ، نوبهار. رجوع بهمین کلمه شود، زمین آرایش یافته از بهار مجدد. (ناظم الاطباء) ، مجازاً زیباروی و باطراوت را گویند: ای تازه بهار سخت پدرامی پیرایۀ دهر و زیور عصری. منوچهری. آنک آن تازه بهار دل من در دل خاک از سحاب مژه خوناب مطر بگشائید. خاقانی. کاین تازه بهار بوستانی دارد غرضی ز ناتوانی. نظامی. گلا و تازه بهارا توئی که عارض تو طراوت گل و بوی بهار من دارد. سعدی. تازه بهارا، ورقت زرد شد. سعدی. چون تو بهاردلستان تازه بهار و گلفشان حیف بود که سایه ای بر سر ما نگستری. سعدی (کلیات چ بروخیم ص 278)