جدول جو
جدول جو

معنی زرین تاج

زرین تاج(دخترانه)
زرین (فارسی) + تاج (معرب) آنکه تاجی از طلا بر سر دارد
تصویری از زرین تاج
تصویر زرین تاج
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با زرین تاج

زرین ترنج

زرین ترنج
ترنجی که از طلا ساخته شده باشند، آفتاب خورشید
زرین ترنج
فرهنگ لغت هوشیار

زرین فام

زرین فام
زَرگون مانند زر، به رنگ زر، طلایی، زَرغون، زَریون
زرین فام
فرهنگ فارسی عمید

زرین ترنج

زرین ترنج
ترنج زرین، ترنج که از زر ساخته شده
کنایه از خُورشید، چشمِۀ آفتاب، چِشمِۀ آتش فِشان، چِشمِۀ خاوَری، چِشمِۀ روز، چِشمِۀ روشَن، چِشمِۀ سیماب، چِشمِۀ سیماب ریز، چِشمِۀ گَرم، چِشمِۀ نور، چِشمِۀ نوربَخش، چِشمِۀ هور، آیینۀ آسِمان، آیینۀ چَرخ، آیینۀ خاوَری، بانوی مَشرِق، بور بیجادِه رنگ، تابِۀ زَر، خُسرُو سیّارِگان، خُسرُو مَشرِق، زُورَق زَرّین، سیماب آتَشین، شَهسَوارِ فَلَک، عَروسِ چَرخ، نَیِّرِ اَعظَم، شیرسَوارِ فَلَک، باشۀ فَلَک، شاهِدِ روز، شَهسَوارِ سِپِهر، شَهسَوارِ گَردون، صَدَفِ فَلَک، صَدَفِ روز، صَدَفِ آتَشین، عَروسِ خاوَری، عَروسِ روز، عَروسِ فَلَک، غَضبان فَلَک، یاقوتِ زَرد، زَرّین کاسِه
زرین ترنج
فرهنگ فارسی عمید

زرین گاو

زرین گاو
صراحی و ظرفی از طلا که به صورت گاو سازند. (فرهنگ فارسی معین). صراحی از طلا که به صورت گاو سازند. (ناظم الاطباء) :
ساقی است آهوی سیمین و از آن زرین گاو
خون خرگوش کند آبخور مارانم.
خاقانی.
رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

زرین کتاب

زرین کتاب
تخلص شاعری باستانی است و در لغتنامۀ اسدی از او دو بیت ذیل شاهد آمده است:
ای قحبه چه یازی بدف ز دوک
مسرای چنین چون فراستوک
خواهی بشمارش ده و خواهی بگزافه
خواهیش بشاهین زن وخواهی بکرستون.
(یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
ظاهراً از شعرای دورۀ سامانی است ورجوع به احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 458 شود
لغت نامه دهخدا