جدول جو
جدول جو

معنی روحبخش

روحبخش(دخترانه)
روح (عربی) + بخش (فارسی) مفرح، روح انگیز
تصویری از روحبخش
تصویر روحبخش
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با روحبخش

روحبخش

روحبخش
آنچه روح می بخشد و زنده میکند. کنایه از روح انگیز و مفرح است. روانبخش:
بیاساقی آن راوق روحبخش
بکام دلم درفشان چون درفش.
نظامی.
ای عاشق گداچو لب روحبخش یار
میداندت وظیفه، تقاضا چه حاجت است.
حافظ
لغت نامه دهخدا

روش بخش

روش بخش
حرکت دهنده و به جنبش درآورنده. (ناظم الاطباء) :
روش بخش پرگار جنبش پذیر
سکونت ده نقطۀ جایگیر.
نظامی.
رجوع به روش شود
لغت نامه دهخدا

روز بخش

روز بخش
روز ازل. (آنندراج) (غیاث اللغات). رجوع به روز ازل و ’ازل’ شود
لغت نامه دهخدا

دوابخش

دوابخش
دوابخشنده. چاره گر. معالج. شفابخش:
که ای محراب چشم نقش بندان
دوابخش درون دردمندان.
نظامی.
فریبنده چشمی جفاجوی و تیز
دوابخش بیمار و بیمارخیز.
نظامی
لغت نامه دهخدا

نوربخش

نوربخش
روشنی دهنده. روشنی بخشاینده. (ناظم الاطباء) :
مدبر همه خلق است و کردگار جهان
ضیادهنده شمس است و نوربخش قمر.
فرخی.
چون کف تو رازقی است نورده و نوربخش
نان سپید فلک آب سیاه است و سم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا