معنی دادبرزین دادبرزین(پسرانه) از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران بهرام گور پادشاه ساسانی تصویر دادبرزین فرهنگ نامهای ایرانی
دادبرزین دادبرزین نام یکی از پهلوانان و نجبای ایران. وی معاصر بهرام گور بوده است: دگر دادبرزین رزم آزمای کجا زابلستان بدو بد بپای. فردوسی لغت نامه دهخدا
رادبرزین رادبرزین نام فرمانروای زابلستان در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی، از شخصیتهای شاهنامه فرهنگ نامهای ایرانی
رادبرزین رادبرزین نام یکی از نجبای ایرانیان معاصر بهرام گور پادشاه ساسانی: دگر رادبرزین رزم آزمای کجا زابلستان ازو بد بپای. فردوسی. بیاورد هم قارن برزمهر دگر رادبرزین آژنگ چهر. فردوسی لغت نامه دهخدا
دردبرچین دردبرچین دردچین، آنکه یا آنچه درد را بردارد و برطرف سازد، علاج کنندۀ درد، دلسوز و غم خوار، آنکه از فرط مهر و محبت آرزو کند که درد و مرض محبوبش به جان وی افتد و بلاگردان او شود فرهنگ فارسی عمید
خرادبرزین خرادبرزین نام یکی از مستشاران هرمزد: همی بود خرادبرزین سه ماه همی داشت این رازها را نگاه. فردوسی لغت نامه دهخدا
خرادبرزین خرادبرزین نام آتشکده ای بوده است: چو بشنید ازو شاه سوگند خورد بخرادبرزین و خورشید زرد. فردوسی لغت نامه دهخدا
خرادبرزین خرادبرزین نام یکی از پهلوانان دربار کیکاوس: چو فرهاد و خرادبرزین و گیو سرافرازبهرام و گستهم و نیو. فردوسی لغت نامه دهخدا