جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تاج خاتون

تاش خاتون

تاش خاتون
طاش خاتون، تاشی خاتون، مادر امیر شیخ ابواسحاق پادشاه شیراز، رجوع به تاریخ عصر حافظ تألیف غنی ص 41، 77، 78، 88، 141 و 171 شود
لغت نامه دهخدا

شاه خاتون

شاه خاتون
بانوی پادشاه، نام دختر قدرخان، پادشاه ترکستان در دوره غزنوی
شاه خاتون
فرهنگ نامهای ایرانی

بای خاتون

بای خاتون
از محدثان بود و در حدود 775 هجری قمری بدنیا آمد، پس از اکمال تحصیلات از طرف ابوالعباس بن العز و ناصرالدین بن داود بن حمزه وجمعی دیگر اجازۀ حدیث یافت، در شام نزدیک دارالطعم مسکن داشت و سپس به قاهره رفت و در جمادی الثانیۀ سال 864 هجری قمری درگذشت، (از اعلام النساء ج 1 ص 109)، هالک، (تاج العروس)، و این از اضداد است
از کنیزکان متوکل عباسی بود که فرزندی به نام عباس از او بدنیا آمد، (از تاریخ الخلفاء ص 186)
لغت نامه دهخدا

حاجی خاتون

حاجی خاتون
چهارمین زن اولجایتو سلطان خواهر امیرعلی و مادر ابوسعید، او در کارهای سلطنت مداخله میکردو آنگاه که سلطنت ارپاگاون هنوز قوامی نگرفته بود، یعنی سنۀ 736 هجری قمری حاجی خاتون با دلشاد خاتون و عده ای از امراء آشوب طلب گرد علی پادشاه برادر خود جمعشده او را بمخالفت ارپاگاون برانگیختند، رجوع به ذیل جامعالتواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو ص 71 و حبط ج 2 ص 77 و تاریخ مغول عباس اقبال ص 342 و 350 شود
لغت نامه دهخدا

شاه خاتون

شاه خاتون
دختر قدرخان ترکستان، این دختر نامزد سلطان مسعود غزنوی بوده است، رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض ص 432 شود
لغت نامه دهخدا

تاج خان

تاج خان
از امرای دربار عادل شاه، مؤلف تاریخ شاهی در ترجمه احوال ممریز خان عادلشاه آرد: ... روزی در هنگام بار عام که عادل شاه نیامده بود همه امرای دربار عام نشسته بودند حرف از هر جا در میان میرفت ابراهیم خان که خواهر عادل شاه در خانه او بود در آمد همه امرابتعظیم او برخاستند، تاج خان که از امرای کبار بود وصاحب شمشیر و دلاور بر جای خود ماند، ابراهیم خان رنجید و نقاضت او در دل داشت، چون چند روز بر این برآمد، روزی تاج خان بسلام عادل شاه میرفت، ابری تیره بود، درون ارگ که جایی تاریک بود نظام خان نامی افغان شمشیر بر تاج خان انداخت، اما زخم کاری نیامد، در آن غول ِمردم، او بدر رفت، تاج خان این معنی بتحریک ابراهیم و عادل شاه دانست، بعد یک هفته که بزخم او التیامی پیدا آمد روزی سامان خود و سپاه نموده از گوالیر بر آمد و روی بطرف بنگاله نهاد، بعد دو ساعت خبر بعادل شاه رسید فوجی گران بدنبال او فرستاد چنانکه جنگ عظیم شد، بزور بازوی شمشیربدر رفت، سپاه شاهی برگشته آمد، بعد از آن تاج خان نزد احمدخان که والی جونپور بود و باو خویشی داشت رفت، عادل شاه فرمان صادر کرد که تاج خان را تسلی نموده فرستد، که این کار از من نشده است، از دشمن او بوقوع آمده، چندانکه احمدخان تسلی نمود، تاج خان به آمدن راضی نشد و از آنجا متوجه بنگاله گشت ... (تاریخ شاهی یا تاریخ سلاطین افاغنه ص 290)
لغت نامه دهخدا