جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بی وینه

بی کینه

بی کینه
مُرَکَّب اَز: بی + کینه، بدون کینه. که حس کینه و انتقامجوئی ندارد:
همه شهر مکران تو ویران کنی
چو بی کینه آهنگ شیران کنی.
فردوسی.
رجوع به کینه شود، بی ظرافت. (ناظم الاطباء) ، بی فر. بی فره. (ناظم الاطباء)، رجوع به لطف شود
لغت نامه دهخدا