جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بلواژ

بلوار

بلوار
میدان و خیابانی که باغچه ها و چمنها و درختان بسیار دارد و محل گردش عموم است بلوار
فرهنگ لغت هوشیار

بلواژه

بلواژه
شیشه و آبگینه. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ شعوری)
لغت نامه دهخدا

بلواز

بلواز
سر تیر پوشش خانه که از دیوار بیرون آمده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

بلوار

بلوار
بولوار. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به بولوار شود
لغت نامه دهخدا

بلاژ

بلاژ
بی سبب و بی جهت و بی تقرب. (برهان) (از هفت قلزم). بی جهت و بی سبب. (آنندراج) (انجمن آرا). بِلاش. در فرهنگ به معنی بی سبب و بی تقریب گفته، و این شعر پوربهای جامی شاهد آورده:
بود زاهد بلاژ شد فاسق
امردی دید شد بر او عاشق.
لیکن آوردن این لغت در این باب مناسب نیست چه بای بلاش و بلاژ جزو کلمه نیست و صحیح لاش و لاژ است و معنی لاش عبث و باطل است و در اکثر اوقات لاش با ماش مذکور میشود چنانچه صاحب فرهنگ سامانی بدان تصریح نموده و صاحب قاموس نیز آورده در معنی ’ابدح و دبیدح’ که به پارسی آنرا ’لاش و ماش’ گویند و معنی باطل است، چنانچه حجاج بن یوسف به جبله که یکی از پارسیان است گفت: قل لفلان أکلت مال اﷲ بأبدح و دبیدح یعنی به فلان بگو که مال خدارا به ابدح و دبیدح بخوردی یعنی به باطل، جبله به فارسی گفت که خواستۀ ایزد بخوردی به لاش و ماش یعنی به عبث و باطل. (فرهنگ رشیدی). و رجوع به بلاش شود
لغت نامه دهخدا