معنی بشکو
- بشکو(دخترانه)
- شرکت سهامی (نگارش کردی: بهشک)
واژههای مرتبط با بشکو
بشکو
- بشکو
- شکوفاشو
بشکه
- بشکه
- ظرف چوبین بزرگ سر بسته برای آب
بشکوه
- بشکوه
- باشکوه وعظمت
بشکول
- بشکول
- چست و جلد و چابک، هشیار، قوی هیکل، حریص در کارها
بشکن
- بشکن
- آوازی که از انگشتان شخص در حال رقص وغیر آن بیرون آید
بشکم
- بشکم
- بارگاه، ایوان
بشکل
- بشکل
- کجک کلید چوب کجی که کلیدان را بدان گشایند بشکله
برکو
- برکو
- خرمن کوچک قبل از خرمن بزرگ (نگارش کردی: بهرک)
بنکو
- بنکو
- اسپغول
