جدول جو
جدول جو

معنی برف آب

برف آب(دخترانه)
آبی که از ذوب شدن برف سرازیر می شود و جویباری تشکیل می دهد (نگارش کردی: بهفراو)
تصویری از برف آب
تصویر برف آب
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با برف آب

برف آب

برف آب
برفاب. آب برف. (برهان) (ناظم الاطباء). ماءالثلج. آب که از ذوب شدن برف بحاصل آید. (یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا

برج آبی

برج آبی
دژ آبی سه آبام کژدم (عقرب) ماهی (حوت) و خرچنگ (سرطان)
برج آبی
فرهنگ لغت هوشیار

زرد آب

زرد آب
مایع لزجی و کشدار و قلیایی و تلخ و مهوع و زرد رنگ (علت وجه تسمیه) که به وسیله سلولهای کبدی ترشح میشود و بوسیله مجرای صفراوی اطراف لپکهای کبدی جمع آوری و وارد مجرای کبدی میشود و از آنجا به وسیله سیستیک داخل کیسه صفرا (زهره) میگردد و انباشته میشود زرداب در کیسه صفرا و در مجاورت هوا رنگ سبز به خود میگیرد در حدود 800 تا 1000 گرم در روز صفری تولید میشود که در حدود 25 گرم آن مواد جامد و بقیه آن آب است ولی زرداب در کیسه صفرا تغلیظ شده مواد جامدش تا 150 در هزار میرسد صفرا
فرهنگ لغت هوشیار

برف روب

برف روب
روبندۀ برف، کسی که برف را از روی بام یا زمین می روبد، ماشین های مخصوص که در زمستان جاده ها را از برف پاک می کنند
برف روب
فرهنگ فارسی عمید

برف سنب

برف سنب
سوراخ کننده برف. ثاقب الثلج. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا