معنی باهیف - فرهنگ نامهای ایرانی
واژههای مرتبط با باهیف
باهیه
- باهیه
- مؤنث باهی. خالی.
- بئر باهیه، چاه فراخ دهن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و رجوع به باهی شود
لغت نامه دهخدا
باهیه
- باهیه
- نام زنی از متعبدات به روایت روض الریاحین. ولی نام این زن در شدالازار راهبه آمده است. و رجوع به شدالازار ص 34 شود
لغت نامه دهخدا
باهین
- باهین
- خرمائی که پیوسته بر آن غوره و خوشه های نیم رسیده و رسیده باشد، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
باهدف
- باهدف
- که هدف دارد. که مقصود دارد. که کاری را بقصد و هدفی خاص شروع کند
لغت نامه دهخدا
بائیف
- بائیف
- آنتوان دُ بائیف، شاعر متبحر فرانسه از اصحاب پلیاد مولد او ونیز بسال 1532 میلادی و متوفی در همان شهر بسال 1589 میلادی
لغت نامه دهخدا
باهی
- باهی
- منسوب به باه، شهوت انگیز، (ناظم الاطباء)، که قوت باه زیاد کند، قوت دهنده به باه، (یادداشت مؤلف)، مهیج باه
لغت نامه دهخدا