جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آرتام

آرشام

آرشام
نیرومند، بسیار قوی، دارای زور خرس، پدر بزرگ داریوش هخامنشی، پسر آریارمنه و پدر ویشتاسب از خاندان هخامنشی
آرشام
فرهنگ نامهای ایرانی

آرتان

آرتان
پر برکت، افزاینده، نام پدر زن داریوش بزرگ، نام برادر داریوش پادشاه هخامنشی و پسر ویشتاسب
آرتان
فرهنگ نامهای ایرانی

ارتام

ارتام
رتیمه یعنی رشته ای بر انگشت بستن، یاد آوردن و فراموش نکردن چیزی را. چیزی بر انگشت وی بستن تا آنچه ویرا گفته باشی یاد دارد. (تاج المصادر بیهقی). چیزی را بر انگشت کسی بستن تا آنچه به او گفته شده باشد بیاد آورد.
لغت نامه دهخدا

آرام

آرام
ساکت، خاموش، بی حرکت، کنایه از امن، راحت، برای مِثال زندگی آرام، آرامش، راحتی، چو دشمن به دشمن بُوَد مشتغل / تو با دوست بنشین به آرام دل (سعدی۱ - ۷۷)
آهسته، بن مضارعِ آرامیدن و آرمیدن، استراحتگاه، پسوند متصل به واژه به معنای آرامش دهنده
آرامش دهنده مثلاً دلارام،
قرار، سکون، برای مِثال ز بس نالۀ چنگ و نای و رباب / نبُد بر زمین جای آرام و خواب (فردوسی۷ - ۲۷۴)
جمعِ واژۀ رئم، آهو های سفید
آرام آرام: آهسته آهسته
آرام شدن: آرام گرفتن، آرمیدن، فرونشستن خشم و اضطراب
آرام کردن: آرامش دادن، آسوده کردن، آرام ساختن
آرام گرفتن: آرامش یافتن، آسودن، آرام شدن
آرام یافتن: آرامش یافتن، آرام شدن، آرام گرفتن، برآسودن
آرام
فرهنگ فارسی عمید