جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آبروشن

آبرون

آبرون
نوعی از ریاحین که پیوسته سبز بود و برگ آن نیفتد و پای دیوارها و جاهای سایه دار روید و آن را به عربی حی العالم گویند و در طب بکار است و در آذربایجان بسیار باشد، (از برهان)، همیشه جوان، همیشک جوان، بیش بهار، میش بهار، میشا، اذن القاضی، اذن القسیس، بعضی گویند بستان افروز است و خوردن آن با شراب کرمهای دراز معده را برآورد، (از برهان)
لغت نامه دهخدا

آبگوشت

آبگوشت
طعامی که از گوشت و نخود و لوبیا و غیره پزند و آن شامل انواع است
آبگوشت
فرهنگ لغت هوشیار

آبروفت

آبروفت
سنگی که بسبب جریان آب بمرور زمان ساییده و لغزان و مایل بگردی شده باشد، مواد ته نشسته از آبرودخانه ته نشست آب رودخانه
فرهنگ لغت هوشیار