جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ایزدبد

ایزدداد

ایزدداد
داده خداوند، آفریده خداوند، نام دانشمندی در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
ایزدداد
فرهنگ نامهای ایرانی

ایزدان

ایزدان
ایزدها، خداها، در آیین زردشتی فرشتگان درجه دوم که از حیث رتبه از امشاسپندان پایین ترند و تعداد آن ها بسیار است، جمعِ واژۀ ایزد
ایزدان
فرهنگ فارسی عمید

ایزابل

ایزابل
زوجه آحاب پادشاه اسرائیل و دختر یکی از ملوک صیدونیان بود. از جمله ظلمهای ایزابل یکی این است که نابوت یزرعیلی را متهم ساخته باطلاع مشایخ و اشراف شهر به قتل رسانید. (اول پادشاهان 21:1- 16) و بعد از چندی نبوت ایلیای نبی که درحق ایزابل فرموده بوده در جای خود کامل گردید. (قاموس کتاب مقدس). و رجوع به دائره المعارف فارسی شود
لغت نامه دهخدا

ایدند

ایدند
به معنی انداست و آن عددی باشد مجهول که بده نرسد و آنرا بعربی بضع خوانند. (برهان) (آنندراج). اند است. (اوبهی). آن شماری مجهول باشد که نامش دیدار نکرده باشند که چند است. (ازحاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). عدد نامعینی از سه تا ده که به تازی بضع گویند. (ناظم الاطباء) :
جهان این است چونین است تا بود
و هم چونین بود ایدند بارا.
رودکی.
هر کجا مردم رسید و هر کجا مردم رسد
تو رسیدستی و لشکر برده ای ایدند بار.
فرخی.
رجوع به اند شود، به یکبار افکندن ماکیان بر بیضه نشسته سرگین را. (منتهی الارب) (آنندراج) : اورضت الدجاجه، اورصت الدجاجه. (از ناظم الاطباء). رجوع به مادۀ قبل شود، (از ’ارض’) آرَضَه ُ اﷲ ایراضاً، باز کام گرداند او را خدا. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

ایزاب

ایزاب
رفتن در زمین، (از ’وزب’) (منتهی الارب) (آنندراج)، رفتن در زمین همانطوری که آب، (از اقرب الموارد)، رفتن در زمین و سفر کردن، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا