جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با امین الله

امین المله

امین المله
از لقب های سلطان محمود غزنویست. (از ترجمه تاریخ یمینی). و او را بیشتر یمین الدوله وامین المله می گفتند. رجوع به محمود و غزنویان شود
لغت نامه دهخدا

ایمن الله

ایمن الله
قسم بخدا. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به ایم اﷲ و ایمن شود
لغت نامه دهخدا

احسن الله

احسن الله
خدا نیکو گرداند خدا نیکو کناد یااحسن الله خلاصه. خدا رهایی او را نیکو انجام دهاد، اگر رای عزیز فلان احسن الله خلاصه بجانب ماالتفاتی کند. یا احسن الله جزاک خدا پاداش ترا نیکو دهاد، بدوسه بوسه رها کن این دل از گرم و خباک تابمنت احسان باشد احسن الله جزاک. (رودکی)
فرهنگ لغت هوشیار

امین الدوله

امین الدوله
کسی که شاه و دولت بامانت وی اطمینان دارد امین، عنوانی است که ببعضی ترجال و سیاستمدارن داده اند
فرهنگ لغت هوشیار

امین مالیه

امین مالیه
در دورۀ قاجاریان رئیس دارایی را در شهرستانها امین مالیه می گفتند
لغت نامه دهخدا

امین الملک

امین الملک
از القاب دورۀ قاجاری بود. رجوع به فهرست اعلام تاریخ اجتماعی و اداری دورۀ قاجاریه تألیف مستوفی چ 2 شود
لغت نامه دهخدا

امین الدوله

امین الدوله
حسن بن عمار بن ابی الحسن. از وزراء الحاکم بامرالله خلیفۀ فاطمی مصر بود. ابن خلکان او را به بزرگی و خردمندی ستوده است. وفات 390 هَ. ق. (از الاعلام زرکلی چ 1 ص 235)
موفق الدین هبه الله بن صاعدبن هبه الله بغدادی، مشهور به ابن تلمیذ. شاعر و طبیب بیمارستان عضدی بود. رجوع به ابن تلمیذ موفق الدین شود
لغت نامه دهخدا