جدول جو
جدول جو

معنی اصیل الدین

اصیل الدین(پسرانه)
دارای اصالت در دین، نام پسر خواجه نصیرالدین طوسی
تصویری از اصیل الدین
تصویر اصیل الدین
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با اصیل الدین

اصیل الدین

اصیل الدین
امیراصیل الدین عبداﷲ بن علی بن ابی المحاسن بن سعد بن مهدی علوی محمدی. امامی فاضل و بارع و متورع بود، حدیث گردآورد و سماع و روایت کرد، کتاب بخاری را بر شیخ علأالدین خجندی به سماع وی از ابوالوقت دارمی سماع کرد، و قسمتی از صحیح مسلم را بر شیخ عبدالرحمن بن عبداللطیف بن اسماعیل بن (ابی) سعد نیشابوری از فاطمی از فراوی سماع کرد و جامع دارمی از عبدالرحمان از ابوالوقت سماع کرد و سنن ترمذی نیز از وی از ابوحفص عمر دینوری سماع کرد. و از جملۀ مشایخ وی توان این کسان رانام برد: شیخ شهاب الدین فضل اﷲ توربشتی و شیخ شمس الدین محمد بن صفی کرمانی و شیخ معین الدین ابوذر کشکی. واو را گلچین ها یا برگزیده هایی از یکایک همه جامعهای سنن است و نیز رساله های بسیاری در مهمات دین تألیف کرده است، همچنین او راست کتابی بنام مفاتیح الهدی و آن کتاب جامعی است در احکام و حدیث. و او هرگز سفرنکرد زیرا مصلحت خود را در اقامت میدید و در جامع عتیق حسبهً ﷲ با عباراتی نزدیک بفهم که برای خاص و عام سودمند بود مذکری و وعظ میکرد و گفتار او دور از پیچیدگی و ابهام و اطاله گویی بود. به کمی و فزونی شنوندگان نمی نگریست و به اعراض یا رغبت آنان اعتنا نمی کرد بلکه حدیثهای رسول خدا (ص) را به هر طالب تشنه و دلبسته ای تبلیغ میکرد و در راه خدا به مجاهده میپرداخت و از سرزنش ملامتگر نمی هراسید. و چون کتب اهل اعتزال در شیراز آشکارا شد دامن در چید و آهنگ سفر کرد وگفت: من در شهری که کلمه های معتزله و خزعبل های بیهوده منتشر گردد سکونت نمی گزینم. و چون خبر به اتابک (گویا منظور اتابک ابوبکر است) رسید او اصیل الدین را از این آهنگ بازداشت و مردم را بخواندن و آموختن کتابهای اهل سنت و دوری از ضلال و بدعت فرمان داد. اصیل الدین را کرامتهای فراوان است و گروهی بسیار از مردم بسبب وی تربیت یافتند. وی بسال 685 هجری قمری درگذشت. (از شدالازار ص 325). رجوع به حواشی همان صفحات شود
لغت نامه دهخدا

امین الدین

امین الدین
آنکه در دین امانت نگاه دارد کسی که دین خدا را چنانکه هست بمردم آموزد، ولی کامل و مرشد راه دان ای امین الدین ربانی بیا کز امانت رست بر تاج ولوا. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار

امین الدین

امین الدین
ابوزکریا یحیی بن اسماعیل اندلسی بیاسی. از دانشمندان مشهور زمان خود و در طب و ریاضیات استاد بود. از مغرب بمصر آمد و در قاهره اقامت جست و از آنجا به دمشق رفت و در آنجا بود تا درگذشت. (ازعیون الانباء ج 2 ص 163). و رجوع به همین کتاب شود
لغت نامه دهخدا

امین الدین

امین الدین
ابن شیخ کریم و برادربزرگ منشی فداحسین (قرن 13 هجری). به اردو و فارسی شعر میگفته و او راست رسالۀ ’نثر بهار’. از اوست:
نوبهار اینک چو حسن گلرخان رنگین اداست
نرگس شهلا برنگ ما سراپا چشمهاست
ساقیا از جانب ماتشنگان غفلت چراست
فصل گل آمد شراب و شیشه و ساغر کجاست ؟
(از تذکرۀ روز روشن چ تهران ص 83)
نصر یا نصیر یا ناصر. جد دوم حمدالله مستوفی که مدتی سمت استیفای عراق را داشته و بعد از آن شغل کناره جسته و بزهد و عبادت پرداخته است. (از تاریخ مغول عباس اقبال ص 523) (از نزهه القلوب چ لیدن ص 48)
امیر امین الدین، پسر شهاب الدین فضل. از سرداران و ملازم سلطان ابوسعید بهادر بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 356). رجوع به سربداران شود
فضل بن علی فضل هبری، ملقب به امین الدین و مکنی به ابوعلی. از مشاهیر محدثان و مفسران و فقهای قرن ششم هجری است. رجوع به ابوعلی... شود
جبرئیل بن شیخ صالح بن قطب الدین، پدر شیخ صفی الدین اسحاق، سرسلسلۀ صفویان است. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 صص 412- 414 شود
لغت نامه دهخدا

اکمل الدین

اکمل الدین
ابن یوسف کریمی دمشقی متولد 1012 هجری قمری و متوفای 1081 هجری قمری شاعر و استاد موسیقی بود و آهنگهایی ساخت. او مردی فاضل بود و به زبان فارسی و ترکی آشنایی داشت شرحی بر دیوان ابن الفارض نگاشت. اکمل الدین در اواخر عمر به ماخولیا دچار شد.
طبیب حاذق معاصر و معالج و مرید مولانا جلال الدین رومی که در مرض مرگ معالجۀ مولانا را بعهده داشته و مسلماً تا سال 672 هجری قمری زنده بوده است. (از فیه مافیه ص 34)
لغت نامه دهخدا