جدول جو
جدول جو

معنی ارتافرین

ارتافرین(پسرانه)
نام برادر داریوش پادشاه هخامنشی
تصویری از ارتافرین
تصویر ارتافرین
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با ارتافرین

ارتافرن

ارتافرن
برادر صلبی داریوش بزرگ که از طرف وی والی ایالت لیدیه گردید و مقر اوسارد بود. (ایران باستان ص 625، 639، 640، 644، 645، 651، 652، 655، 656، 668، 681، 694، 705، 1625) ، ارتام فصیل، پیه آوردن شتربچه در کوهان. (منتهی الارب)
یکی از فرزندان مهرداد ششم پادشاه پُنت. (ایران باستان ص 2148 و 2149)
لغت نامه دهخدا

انجافرین

انجافرین
دهی است از دههای بخارا، از آنجاست ابوحفص عمر بن جریر بن داود بن جندم از راویان معروف که 326 هجری قمری درگذشته است. (از انساب سمعانی) (معجم البلدان) (احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 45)
لغت نامه دهخدا

ارتاریا

ارتاریا
آریایی درستکار، ارتا آریا، مرکب از آرتا (راستی و درستی) + آریا، نام پسر خشایار پادشاه هخامنشی
ارتاریا
فرهنگ نامهای ایرانی

اشتارین

اشتارین
از شق میلاذجرد. (تاریخ قم ص 115) ، گاهی مراد از کمال چیزی است. (غیاث) (آنندراج) ، دویدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر) (ترجمان علامۀ جرجانی ص 3) ، بالا برآمدن روز. (منتهی الارب) ، بر رقیب خود در جنگ، حملۀ سخت بردن، افزونی و سختی بیماری کسی. (از اقرب الموارد).
- اشتداد تب، بالا گرفتن آن. به منتها درجۀ سختی رسیدن بیماری.
- اشتداد دم، غلبۀ دم. فشار خون. تبیغ. بیغ
لغت نامه دهخدا