جدول جو
جدول جو

معنی یکه بزن

یکه بزن((~. بِ زَ))
کسی که در دعوا کردن و زد و خورد نظیر ندارد
تصویری از یکه بزن
تصویر یکه بزن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با یکه بزن

یکه بزن

یکه بزن
پهلوان و بزن بهادر آدم دعوا کن و زرنگ: عروس دلهای صدها کرد چابک سوار ویکه بزن بودم
فرهنگ لغت هوشیار

یکه بزن

یکه بزن
در تداول عامه، پهلوان و بزن بهادر. آدم دعواکن و زرنگ. (فرهنگ لغات عامیانه). که به تنهایی از عهده برآید
لغت نامه دهخدا

یکه گزین

یکه گزین
سوار و جنگجوی بی همانند و برگزیده. یکه سوار: با دوازده هزار خونخوار یکه گزین از عقب خان موصوف ایلغار نمود. (مجمل التواریخ گلستانه ص 22). و رجوع به یکه سوار شود
لغت نامه دهخدا

یکه چین

یکه چین
منتخب. دست چین. برگزیده. خیاره. گل چین. (یادداشت مؤلف).
- یکه چین کردن، دست چین کردن. خیاره کردن. گل چین کردن. برگزیدن میوه گاه چیدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

یکه بید

یکه بید
دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد با 198 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

یکه بیت

یکه بیت
شاه بیت. (آنندراج) :
خانه های یکه بیت از طبع تو زیر و زبر
چاربازار رباعی گشته از طبعت خراب.
ملافوقی یزدی (از آنندراج).
و رجوع به شاه بیت شود
لغت نامه دهخدا

یکه باغ

یکه باغ
دهی است از دهستان راه جرد بخش دستجرد شهرستان قم، واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری دستجرد و 3هزارگزی راه آهن، با 553 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن ماشین رو است. مزرعۀ کوچکی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا