یک لاکپا پاپتی بی چیز بی نوا تهیدست: اگر پطرس شاه دختربامیرهوشنگ که شاهزاده است و لشکر و سایه و مملکت دارد ندهد بمن که شاگرد قهوه چی هستم و یک لاقبادختر می دهدخ
یک قبا. که تنها یک قبای بی آستر در بر دارد، سخت فقیر. بی چیز. نادار. درویش. مفلس. (یادداشت مؤلف) : زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را ولیکن پوست خواهد کند ما یک لاقبایان را. سیدمحمدحسین شهریار. و رجوع به یک قبا شود
یک لاقبا. درویش. فقیر. (یادداشت مؤلف). که فقط یک قبا بر تن دارد: به تنگ چشمی آن ترک لشکری نازم که حمله بر من درویش یک قبا آورد. حافظ. و رجوع به یک لاقباشود