جدول جو
جدول جو

معنی یقه سفید

یقه سفید((~. س))
کارمند دفتری یا دارای شغلی که مستلزم آلودگی دست و لباس نیست، کسی که دستش به دهانش می رسد
تصویری از یقه سفید
تصویر یقه سفید
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با یقه سفید

بهق سفید

بهق سفید
در پزشکی نوعی بهق که طی آن قسمتی از پوست بدن سیاه می شود و اگر با انگشت فشار بدهند به رنگ سرخ درمی آید و برجستگی های بسیار ریز در زیر انگشت احساس می گردد، اما کرک هایی که روی پوست قرار گرفته تغییر رنگ نمی دهد
بهق سفید
فرهنگ فارسی عمید

چاه سفید

چاه سفید
دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند که در 60 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقع شده. دامنه و معتدل است و 11 تن سکنه دارد که بشغل زراعت مشغولند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

چقا سفید

چقا سفید
دهی است از دهستان خالصۀ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 21 هزارگزی شمال باختری کرمانشاه و 2 هزارگزی جنوب رود خانه قره سو واقع است. دشت و سردسیر است و 194 تن سکنه دارد. آبش از سراب نیلوفر. محصولش غلات، حبوبات دیمی، صیفی و لبنیات. شغل اهالی زراعت و راهش اتومبیل رو است. به این آبادی در اصطلاح اهل محل چقاچر نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

تپه سفید

تپه سفید
نام ایستگاه راه آهن نزدیک پهن ده که بنام آن موسوم است
لغت نامه دهخدا

راه سفید

راه سفید
دهی است از بخش چوار شهرستان ایلام، واقع در 2هزارگزی شمال چوار و 2هزارگزی شمال راه شوسۀ ایلام به شاه آباد. دهی است کوهستانی و سردسیر، و دارای 250 تن جمعیت که بکار کشاورزی و دامپروری میپردازند. آب ده از چشمه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات است. صنایع دستی زنان قالی بافیست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

دره سفید

دره سفید
ده کوچکی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز واقع در 73 هزارگزی جنوب خاوری اردکان و یک هزارگزی راه فرعی زرقان به بیضا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

کیله سفید

کیله سفید
دهی از دهستان جیگران (گرمسیر ولدبیگی) است که در بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان واقع است و 200 تن سکنه دارد. در زمستانها قریب 110 خانوار از طایفۀ تفنگچی گوران برای تعلیف احشام خود به حدود خاوری این ده می آیند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا