معنی هول شدن - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با هول شدن
هول زدن
- هول زدن
- عجله کردن، حرص زدن (در غذا خوردن لباس خریدن و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
لول شدن
- لول شدن
- مست ِ مست شدن. سخت مست شدن. سیاه مست شدن
لغت نامه دهخدا
هوس شدن
- هوس شدن
- به هوس آمدن. آرزو و خواهانی یافتن:
طبع تو را تا هوس نحو شد
صورت علم از دل ما محو شد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
ول شدن
- ول شدن
- آزادشدن رهاشدن، افتادن چیزی از دست، سقوط کسی یا چیزی (از بالا یا پایین)
فرهنگ لغت هوشیار
هو شدن
- هو شدن
- مورد استهزا قرار گرفتن مسخره شدن: هو شدم اما زمیدان در نرفتم مردوار لیک یاران را سر برگ من مضطر نبود. (بهار)
فرهنگ لغت هوشیار