جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با هول شدن

هول زدن

هول زدن
عجله کردن، حرص زدن (در غذا خوردن لباس خریدن و غیره)
هول زدن
فرهنگ لغت هوشیار

هوس شدن

هوس شدن
به هوس آمدن. آرزو و خواهانی یافتن:
طبع تو را تا هوس نحو شد
صورت علم از دل ما محو شد.
سعدی
لغت نامه دهخدا

ول شدن

ول شدن
آزادشدن رهاشدن، افتادن چیزی از دست، سقوط کسی یا چیزی (از بالا یا پایین)
فرهنگ لغت هوشیار

هو شدن

هو شدن
مورد استهزا قرار گرفتن مسخره شدن: هو شدم اما زمیدان در نرفتم مردوار لیک یاران را سر برگ من مضطر نبود. (بهار)
فرهنگ لغت هوشیار