تَنبَل، سُست، بیکار، کاهِل، کَسِل، جایمَند، تَنَند، اَژکَهان، اَژکان، اَژکَهَن، سَپوزکار، سَپوزگار، برای مِثال در دنیا سخت سختی و در دین / بس سست و میانه کار و هنجامی (ناصرخسرو - لغت نامه - هنجام)
اجرا کردن، پایان، آخر، عاقبت جمعِ واژۀ نَجم، ستارگان انجام دادن: اجرا کردن، پایان دادن، به پایان رساندن، سامان دادن انجام شدن: به پایان رسیدن، تمام شدن انجام یافتن: پایان یافتن، به پایان رسیدن