جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با همباز شدن

همبازشدن

همبازشدن
شریک شدن: ولده ام گفت ای پسر، چون سلطان کسی را وزارت داد - اگر چه دوست دارد آن کس را - درهفته ای دشمن گیرد از آن جهت که همباز او شود در ملک و پادشاهی به انبازی نتوان کرد
فرهنگ لغت هوشیار

همراه شدن

همراه شدن
هم سفرشدن، شرکت کردن اتفاق کردن: بر خوان شیران یک شبی بوزینه ای همراه شد استیزه رو گرنیستی او را کجا شیراز کجا. (دیوان کبیر)
فرهنگ لغت هوشیار

انباز شدن

انباز شدن
شریک شدن. (فرهنگ فارسی معین). شرکت. (تاج المصادر بیهقی) :
مصطفی فرمود کای اقبال جو
اندر این من می شوم انباز تو.
مولوی، تیر انداختن آموختن، تیر دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تیر فرا کسی دادن. (تاج المصادر بیهقی). تیر دادن بکسی تا آن را بیندازد. (از اقرب الموارد) ، رسیدن و رطب شدن خرمای درخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رطب دادن نخل. (از اقرب الموارد) ، تیر غلیظ و آکنده آوردن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج) : انبل قداحه، یعنی آورد تیرها را ستبر. (شرح قاموس)
لغت نامه دهخدا

همراه شدن

همراه شدن
متفق شدن. همرای شدن:
شیر با خرگوش چون همراه شد
پرغضب پرکینه و بدخواه شد.
مولوی.
، قرین شدن. گرفتار چیزی شدن، چون رنج و درد:
ز کهرم چو لهراسب آگاه شد
غمی گشت و با رنج همراه شد.
فردوسی.
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد.
مولوی
لغت نامه دهخدا