شریک شدن: ولده ام گفت ای پسر، چون سلطان کسی را وزارت داد - اگر چه دوست دارد آن کس را - درهفته ای دشمن گیرد از آن جهت که همباز او شود در ملک و پادشاهی به انبازی نتوان کرد
متفق شدن. همرای شدن: شیر با خرگوش چون همراه شد پرغضب پرکینه و بدخواه شد. مولوی. ، قرین شدن. گرفتار چیزی شدن، چون رنج و درد: ز کهرم چو لهراسب آگاه شد غمی گشت و با رنج همراه شد. فردوسی. در غم ما روزها بیگاه شد روزها با سوزها همراه شد. مولوی