جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با هم دندان

هم دندان

هم دندان
هم سن. همسال. (یادداشت مؤلف) :
نه شان ز دزدان ترس و نه از مصادره بیم
نه خشک ریش ز همسایه و ز هم دندان.
فرخی.
، باجناغ. همریش. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

هم چندان

هم چندان
همان اندازه: قصاص کنند مر برنده دست خویش را بکشتن و جراحت کننده خویش را بجراحت کردن همچندان... . تا بدین قیاس بتن آدمی همچندان که گرمی بود همچندان سردی بود و همچندانک تری بود همچندان خشکی بود
فرهنگ لغت هوشیار

هم چندان

هم چندان
هم چند. برابر. مساوی. به اندازه. (یادداشت مؤلف) : به کشتن مسیلمه فریفته نشوی که دو همچندان اندر حصار مرد است. (تاریخ بلعمی). خلافت وی همچندان بود که پادشاهی شیرویه، یعنی شش ماه. (تاریخ بلعمی). دو تن کشته شده بودند و همچندان اسیر بودند. (تاریخ بلعمی). و رجوع به همچند شود
لغت نامه دهخدا

بن دندان

بن دندان
در علم زیست شناسی ریشۀ دندان، پای دندان، در علم زیست شناسی لثه، کنایه از فرمان برداری، اطاعت، کنایه از میل، رغبت
بن دندان
فرهنگ فارسی عمید