جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با هلاشم

هلاشم

هلاشم
زبون وزشت: (من هرچگونه باشم بی کارکی نباشم یاچیزکی نویسم یاچیزکی تراشم خطی نه سخت نیکوخطی ازین میانه شعری نه ینک عالی شعری ازین هلاشم) (انوری رشیدی)
هلاشم
فرهنگ لغت هوشیار

هلاشم

هلاشم
هرچیز زبون و زشت و بدرا گویند. (برهان). مقلوب لهاشم است. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

لهاشم

لهاشم
هر چیز بد و زشت و نازیبا و دون را گویند. (جهانگیری). هر چیز زبون و زشت و نازیبا و دون و بد را گویند. (برهان) :
شعر ژاژیدن لهاشم توست
علک خائیدن لهاشم خر.
سوزنی.
تو نیستی از جمع کریمان نفایه
من نیز نه از قوم حکیمان لهاشم
تو صدر کریمانی و من صدر حکیمان
از حکمت من بر کرم توست تحکم.
سوزنی (درقافیۀ تبسم و انجم و قلزم و قم).
بر ناتوان کرم کن و این قصه را بخوان
هرچند خط مزور و کاغذ لهاشم است.
خاقانی.
جهانی ز جود تو هستند خرم
قرین تکلف غریق تنعم
گر از خرده بینان بخرد نباشم
نباشم هم از ابلهان لهاشم.
نزاری
لغت نامه دهخدا