معنی هفت ماهه - فرهنگ فارسی معین
معنی هفت ماهه
- هفت ماهه((هَ هِ))
- آن چه که هفت ماه از عمرش گذشته باشد، بودن (زاییدن) بسیار عجول شدن، بسیار شتاب داشتن
تصویر هفت ماهه
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با هفت ماهه
هفت ماهه
- هفت ماهه
- آنچه که هفت ماه ازعمرش گذشته باشد، یا هفت ماهه بودن (زاییده شدن)، بسیارعجول بودن بسیارشتاب داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
هفت دانه
- هفت دانه
- آش عاشورا که آنرا ازگندم ونخودوباقلا وعدس ومانندآن پزند
فرهنگ لغت هوشیار
هفت خانه
- هفت خانه
- آنچه که دارای هفت حجره یاطبقه باشد، یا هفت خانه چشم. هفت پردهءچشم: (بیاکه پرده گلریز هفت خانه چشم کشیده ایم بتحریرکارگاه خیال) (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
هفت پایه
- هفت پایه
- دارای هفت پایه ورکن. یا تخت (سریر) هفت پایه. تخت پادشاهی که دارای هفت پایه است: (بهرام) کمرهفت چشمه را بربست برسرتخت هفت پایه نشست) (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار
هفت پاره
- هفت پاره
- دارای هفت جزو هفت قطعه. یا هفت پاره لعل. گردن بندی که هفت قطعه لعل است: (این سخن گفت (کنیزک بهرام) وعقدبازگشا پیش او (سرهنگ مامور قتل کنیزک) هفت پاره لعل نهاد) (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار
هفت وانه
- هفت وانه
- دهی است از بخش حومه شهرستان مهاباد دارای 95 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و توتون است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
هفت میوه
- هفت میوه
- کشمش طائفی، انجیر خشک، قیسی خشک، شفتالوی خشک، خرمای خشک و آلوی بخارا. (برهان)
لغت نامه دهخدا
هفت مادر
- هفت مادر
- امهات سبعه. (یادداشت مؤلف). ظاهراً هفت طبقۀ زمین است
لغت نامه دهخدا