جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با هسر

هسر

هسر
یَخ، آبی که از شدت سردی بسته و سفت شده باشد، هَسیر، هَتشِه، کاشِه
هسر
فرهنگ فارسی عمید

هسر

هسر
اسم یخ. یا پرهسر. پرازیخ: (پیش من شعر یکی باریکی دوست بخواند زان زمان بازهنوز این دل من پرهسراست) (لبیبی)
هسر
فرهنگ لغت هوشیار

هسر

هسر
هسیر. (حاشیۀ برهان چ معین). یخ را گویند، و آن آبی است که در زمستان مانند شیشه بندد. (برهان). یخ. (اسدی)
لغت نامه دهخدا

اسر

اسر
ریسمان، زورمندی، بستن، گرفتارکردن، آفرینش شاشبند بند آمدن پیشاب آبگینه شیشه برده کردن اسیر کردن باسیری در آوردن، بردگی اسیری، زورمندی، توانایی
فرهنگ لغت هوشیار

هور

هور
خورشید، آفتاب، خور، خورشید، از شخصیتهای شاهنامه، نام دانایی پرهیزکار در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
هور
فرهنگ نامهای ایرانی

جسر

جسر
پل که برای رودها بکار میرود پل چوبین پل چوبین دلیر و بلند بالا دلیر و بلند بالا
فرهنگ لغت هوشیار