جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با هستو

هستو

هستو
شخصی که اقرار و اعتراف به امری بکند، مُقِر، معترف
هستو شدن: اقرار کردن، اعتراف کردن، برای مِثال به هستیش هستو شدی از نخست / اگر خویشتن را شناسی درست (اسدی - مجمع الفرس - هستو)
هستو
فرهنگ فارسی عمید

بستو

بستو
سبو، کوزۀ سفالی، کوزۀ روغن، برای مِثال چو گردون با دلم تا کی کنی حرب / به بستوی تهی می کن سرم چرب (نظامی۲ - ۲۷۵)
بستو
فرهنگ فارسی عمید