معنی هست و نیست - فرهنگ فارسی معین
معنی هست و نیست
- هست و نیست((هَ تُ))
- همه موجودی و دارایی
تصویر هست و نیست
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با هست و نیست
هست و نیست
- هست و نیست
- کون و فساد. بودونبود. رجوع به ترکیب های مدخل هست شود، تمام دارایی. مایملک: هست ونیست من همین خانه است، جز این چیزی ندارم. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
هست ونیست
- هست ونیست
- وجودوعدم، سبب وایجاب، دارایی وتهیدستی ثروت وفقر، دارایی مایملک کل موجودی: (دیشب منزل ما رادزد زد وهست ونیستمان رابرد)
فرهنگ لغت هوشیار