جدول جو
جدول جو

معنی هسبند شدن

هسبند شدن((هَ بَ. شُ دَ))
مفتون و حیران کسی شدن و همه اوقات خود را صرف او کردن
تصویری از هسبند شدن
تصویر هسبند شدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با هسبند شدن

هسبندشدن

هسبندشدن
مفتون وحیران کسی شدن وهمه اوقات خودراصرف اوکردن
هسبندشدن
فرهنگ لغت هوشیار

هسبندکردن

هسبندکردن
کسی رادر فشارگذاشتن وبااصرارو ابرام وخواهش وتمنا بکاری واردارکردن
فرهنگ لغت هوشیار

هسبند کردن

هسبند کردن
کسی را در فشار گذاشتن و با اصرار و ابرام و خواهش و تمنا به کاری وادار کردن
فرهنگ فارسی معین

شهربند شدن

شهربند شدن
محاصره. (یادداشت مؤلف). محاصره شدن. در حصار شدن. محصور شدن:
من که در این دایرۀ دهربند
چون گره نقطه شدم شهربند.
نظامی.
کشیده در آن شهر کوهی بلند
شده مردم شهر ازو شهربند.
نظامی.
مجموع میوه ها و... (در آمل) فراوان باشد... چنانچه اگر شهربند شود هیچ چیز از بیرون احتیاج نباشد. (نزهه القلوب).
، محبوس شدن. زندانی شدن:
وآن دم که یغلق عزمات تو برگشاد
در جعبه شهربند شود تیر آرشی.
اخسیکتی.
نظامی که در گنجه شد شهربند
مبادا ز اسلام نابهره مند.
نظامی.
از آنجا که شه را نیامد پسند
چو سایه پس پرده شد شهربند.
نظامی.
، مقیم شدن. اقامت کردن:
تا من آنجا که شهربند شوم
ازبلندیت سربلند شوم.
نظامی
لغت نامه دهخدا

روبند شدن

روبند شدن
در تداول عوام، مأخوذ به حیا شدن. در رقابت یا رودربایستی وادار به انجام دادن کاری یا بیان گفتاری گردیدن
لغت نامه دهخدا