هزه هزه بومهن تنبه زمین لرزه، آشوبگر شهر آشوب: زن هزت در فارسی شادمانی، آوای جوشش، آوای تندر، فراخ خویی خرسندی یک بارجنباندن تحریک. نوع جنباندن تحریک: (کاین تانی پرتورحمان بود وان شتاب ازهزه شیطان بود) (مثنوی) فرهنگ لغت هوشیار
هزه هزه تکان، جنبش، تحریک، برای مِثال کاین تانی پرتو رحمان بُوَد / وآن شتاب از هزّۀ شیطان بُوَد (مولوی - ۶۷۵) فرهنگ فارسی عمید
هزه هزه شادمانی. (منتهی الارب). نشاط. ارتیاح. (اقرب الموارد). خورسندی. (منتهی الارب) ، خوشدلی، فراخ خویی که به دهش پیدا گردد. (منتهی الارب) ، تردد بانگ تندر، آواز جوشش دیگ، نوعی از رفتار شتر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به هزت شود لغت نامه دهخدا