جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با هزاری

هزاری

هزاری
دهی است از بخش قصرقند شهرستان چاه بهار که دارای 100 تن سکنه است. آب آن از رودخانه و محصول آن غله، خرما و برنج است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

هزاری

هزاری
نزد کشتی گیران، کسی که هر روز هزاربار تخته شلنگ نماید. (غیاث) (آنندراج) :
ای که در هند جفا تیغ تو کاری باشد
منصب تخته شلنگ تو هزاری باشد.
میرنجات
لغت نامه دهخدا

هزاره

هزاره
از شخصیتهای شاهنامه، لقب کوت از سرداران رومی سپاه خسروپرویز پادشاه ساسانی
هزاره
فرهنگ نامهای ایرانی

هزاریک

هزاریک
یک جزواز هزارجزو یک هزارم (1000، 1) : (وآنچه اورالله بعون ولطف پروردگارملکه شده است وطبیعت گشته دیگر ملوک روزگارو شاهان نامدار راهزاریک آن دست نداده است)
هزاریک
فرهنگ لغت هوشیار

هزاره

هزاره
منسوب به هزار (1000) هزارسال پس ازتاریخ معین، جشنی که درهزارمین تولد یابه یادبود هزارمین سال وفات کسی برپاکنند، هزاره فردوسی هزاره بیرونی هزاره ابن سینا، دوره هزارساه الف: (اینجا بجدول اندرادوار کواکب اندرکلب نهادیم چنانکه هندوان دارند نه چنانک بزیجهای مردمان ماست و نیز باآن هزاره نهادیم که بومعشرازپارسیان حکایت کرده است)، جمع هزارگان هزارها، واحدنظامی مرکب ازهزارتن سرباز. قسمتی ازدیوارکه مابین زمین و اطاق وطاقچه واقع شده، ازاره، فواره ای که مانندابریق است
فرهنگ لغت هوشیار

هزارنی

هزارنی
گیاهی آب زی وزیبا ازرده تک لپه ایهاکه درکنار نهرهای مناطق معتدل میروید گلهایش صورتی رنگ وزیبا که بصورت دستجات 20 تا 30 تائی در انتهای ساقه قرارمیگیرند، جگن نهری گل هزارنی
فرهنگ لغت هوشیار